نظر مولانا درباره امام زمان (عج) چیست؟
به گزارش قالب وبلاگ ها، براساس تقویم، 8مهر روز بزرگداشت جلال الدین محمد بلخی (6 ربیع الاول 604 - 5 جمادی الثانی 672 هجری قمری) معروف به مولوی بود. 13مهر نیز شروع امامت حضرت ولی عصر(عج) است. مطلب پیش رو که به آنالیز نظر مولانا درباره امام زمان(عج) اختصاص دارد، بنا بر اهمیت این 2مناسبت برای انتشار انتخاب شده است.
قالب وبلاگ ها-علی تاجدینی: علی تاج دینی، نویسنده و پژوهشگر معرفت دینی، در این مطلب کوشیده تا از چشم مولوی به تبیین جایگاه امام عصر (عج) بپردازد. این مطلب بخشی از کتاب در دست انتشار مولوی و اهل بیت(ع) است که برای انتشار به قالب وبلاگ ها سپرده شده است. چنین مطالب پژوهشگرانه ای که میان ادبیات و معرفت دینی پل می زند، به نیازهای مهمی در سپهر پژوهش پاسخ می دهد. امید است که چنین پژوهش هایی بیش از پیش پا بگیرد و به دست محققان و پژوهشگران انجام گردد.
درباره دیدگاه مولانا در موضوع امام زمان(عج) کتاب و مقالات مستقلی یافت نمی گردد. دیدگاه های سطحی از جانب برخی افراد در این باره مطرح شده که چندان قابل اعتنا نیست. از جمله برخی با شیفتگی به مولانا خواسته اند بگویند که او شیعه 12امامی بوده و استنادشان به غزلی است که آگاه آن ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی است که در کلیات شمس تبریزی چاپ شده است.
در این غزل مولانا اسامی 12امام را صراحتا آورده است. آقای محمد حسن وکیلی این غزل را علتی دانسته که مولوی شیعه بوده است. (سایت پیغام شیعه) اما به دلایلی این شعر جعلی است. اولا شعر سستی است و با غزل های شورانگیز مولانا تناسبی ندارد. ثانیا مولانا در سراسر غزلیات تخلصش خاموش است درحالی که در این غزل تخلص به مولای رومی نموده و آورده: اقرار کن اظهار کن مولای رومی این سخن
دسته دوم که اصرار دارند بگویند مولوی سنی بوده است به علت دیگری تمسک نموده اند. این گروه با تمسک به اعتقاد مولوی به ولایت نوعیه معتقدند که مولوی شمس تبریزی را امام زمان می دانسته است.
پس به هر دوری ولیی قائم است
تا قیامت آزمایش است
هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشه دل باشد شکست
پس امام حی قائم آن ولی است
خواه از نسل عمر خواه از علی است
مهدی و هادی وی است ای راه جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو
و به کتاب جامع الشتات میرزای قمی استناد نموده اند که نوشته است: مولوی در این شعر است که اعتراف می نماید شمس تبریزی همان امام هادی و مهدی است که هم نهان و غایب، هم نشسته روبه روی شما.[نشر کیهان، 1371]
من هر چه شعر را مرور کردم نفهمیدم که میرزای قمی از کجای این شعر استنباط نموده که شمس تبریزی همان امام هادی و مهدی است که هم نهان و غایب است و هم نشسته روبه روی شما. مگر ما شیعیان اعتقاد نداریم که امام زمان(عج) در میان ماست و حتی ممکن است روبه روی ما نشسته باشد اما ما او را نمی شناسیم و در حقیقت ما از او غایبیم. ثانیا میرزای قمی فقیه عالیقدری بوده اما نه فلسفه می دانسته و نه با عرفان و کتاب مثنوی عمیقا آشنا بوده است.
حقیقت تشیع و اختلاف شیعه و سنی
اساسا اختلاف شیعه و سنی، بر سر ولایت است. حقیقت تشیع، اعتقاد به ولایت ائمه معصومین در 3سطح زعامت، تشریع و تکوین است و همه عرفا قائل به حقیقت تشیع هستند و برترین آثار را در حوزه ولایت پدید آورده اند. از این رو تعابیری چون عرفان شیعی و عرفان سنی به قول سیدجلال آشتیانی از اساس باطل است.
خواص از شیعیان معتقدند که نه تنها حکومت حق علی و اولاد علی به نص پیغامبر بوده است بلکه از آن مهم تر مقام تفسیر دین و شریعت و مقام دستگیری معنوی که از آن به ولایت تکوینی تعبیر می نمایند از آن پیغامبر و امامان معصوم است. و عارفان در میان طوایف فکری مسلمانان بیش از همه در این باب داد سخن داده اند.
مرحوم مطهری در کتاب امامت و رهبری در این باره کلامی دارند که قابل توجه است: شیعه معتقداست که هیچ زمانی خالی از حجّت نیست: وَ لَوْ لَا الْحُجَّه لَساخَتِ الْارْضُ بِاهْلِها؛ یعنی هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد و برای آن انسان کامل مقامات و درجات زیادی قائل اند و ما در اغلب زیارت ها که می خوانیم، به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف می کنیم؛ یعنی معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است. ما در زیارت می گوییم: اشْهَدُ انَّک تَشْهَدُ مَقامی وَ تَسْمَعُ کلامی وَ تَرُدُّ سَلامی.
من گواهی می دهم که تو الآن وجود مرا در اینجا حس و ادراک می کنی، من اعتراف می کنم که تو سخنی را که من الآن می گویم السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ موسی الرِّضا می شنوی، من اعتراف می کنم و شهادت می دهم که سلامی را که من به تو می کنم: السَّلامُ عَلَیک تو به من جواب می دهی. اینها را هیچ کس برای هیچ مقامی قائل نیست. اهل تسنن (غیر از وهابی ها) فقط برای پیغمبر اکرم(ص) قائل هستند و برای غیرپیغمبر برای احدی در جهان چنین علو روحی و احاطه روحی قائل نیستند. ولی این مطلب جزو اصول مذهب ما شیعیان است و همواره هم آن را می گوییم.
این مطلب، وجه مشترک میان تشیع و تصوف است. کرْبَن در مصاحبه ای که با علامه طباطبایی داشت، ازجمله سؤالاتی که کرد این بود که این مسئله را آیا شیعه از متصوفه گرفته اند یا متصوفه از شیعه؟ علامه طباطبایی گفتند متصوفه از شیعه گرفته اند، برای اینکه این مسئله از زمانی در میان شیعه مطرح است که هنوز تصوف صورتی به خود نگرفته بود و هنوز این مسائل در میان متصوفه مطرح نبود، بعدها این مسئله در میان متصوفه مطرح شده است.
مسئله انسان کامل و به تعبیر دیگر حجت زمان از اعتقادات صوفیه است که آن را از معارف شیعه اخذ نموده اند. عرفا و متصوفه روی این مطلب خیلی تکیه دارند. مولوی می گوید: پس به هر دَوْری ولیی قائم است در هر دوره ای یک انسان کامل که حامل معنویت کلی انسانیت است وجود دارد.
هیچ عصر و زمانی از یک ولی کامل- که آنها گاهی از او تعبیر به قطب می نمایند- خالی نیست و برای آن ولی کامل که انسانیت را به طور کامل دارد مقاماتی قائل هستند که از اذهان ما خیلی دور است. ازجمله مقامات او تسلطش بر ضمایر یعنی دل هاست، بدین معنی که او یک روح کلی است محیط بر همه روح ها.
گفتار مولوی درباره امام زمان(ع)
باز مولوی در داستان ابراهیم ادهم- که البته افسانه است- در این مورد اشاره ای دارد. می گوید ابراهیم ادهم به ساحل رفت و سوزنی را به دریا انداخت و بعد سوزن را خواست. ماهی ها سر از دریا درآوردند درحالی که به دهان هر کدامشان سوزنی بود، تا آنجا که می گوید:
دل نگه دارید ای بی حاصلان در حضور حضرت صاحبدلان
و تا آنجا که می گوید آن شیخ (یعنی آن پیر) از اندیشه آن طرف واقف شد: شیخ واقف گشت از اندیشه اش شیخ چون شیر است و دل ها بیشه اش (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 4، ص: 720)
مرحوم همایی نیز در توضیح این ابیات (مولوی نامه؛ مولوی چه می گوید؟، ج 2، ص: 842) بیان روشنگری دارند. وی می نویسد: در هر زمان از میان برگزیدگان الهی فردی که اصلح از همه صالحان آن عصر باشد برای رستگاری بشر مبعوث می گردد.
مولوی به تقریر دیگر می گوید: در هر دوری از ادوار و هر عصری از اعصار ناچار ولی عصرو حجت یزدانی که مقدار کفر و ایمان و فیصل حق و باطل است وجود دارد و در هر زمان فردی که اصلح از همه صالحان است؛ یعنی آن کس که در آن عصر از همه افراد بشر لایق تر و شایسته تر برای گذاردن رسالت و نیابت الهی باشد، از میان برگزیدگان مقرب درگاه خدا برای هدایت و رستگاری و اصلاح امور روحانی بشر مبعوث می گردد که دعوت جاهلان و دستگیری گمراهان و تکمیل ناقصان و فعلیت دادن قوای استعدادی نهفته بشر، بر عهده رسالت اوست و همین فرد اصلح، مصداق خلیفه الله و حقیقت انسان کامل است که او را از باب اتحاد ظاهر و مظهر و تجلی یا تجسد لاهوت در ناسوت به سِمت خلافت و نیابت الهی اختصاص می دهیم و کسی که به این افراد دسترسی داشته باشد در بهشت امن آرمیده و از رنج تحری و قیاس و اجتهاد آسوده است و طریق کمال انسانی و تکلیف روحانی سایر افراد بشر این است که آن فرد اصلح را به پیشوایی برگزینند و او را قبله افعال و اعمال خود قرار بدهند و هیچ گاه روی از آن قبله برنگردانند.
همایی در بحث از وحدت و تعدد اقطاب در یک زمان معتقد است: بیشتر طوایف عرفا و صوفیه و از آن جمله مولوی و مولویه از این جهت با شیعه امامیه هم عقیده اند که امام حی و ولی عصر یا قطب و انسان کامل در هر زمان بیش از یکی نیست.
شیعه باطنیه اسماعیلیه نیز همچنان معتقدند که امام ناطق و امام قائم در هر زمان منحصر به یک تن است و اگر یک تن دیگر نیز در آن موقع شایسته امامت و پیشوایی باشد ناچار امام ساکت و امام قاعد خواهد بود. اما برخی از صوفیه معتقد به امکان تعدد اقطاب در یک زمان اند.
شیخ عزیز نسفی عارف نامدار قرن هفتم هجری می گوید: و این انسان کامل همواره در عالم باشد، و زیادت از یکی نباشد؛ از جهت آنکه تمامت موجودات همانند یک شخص است و انسان کامل، دل آن شخص است و موجودات بیدل نتوانند بود؛ پس انسان کامل همواره در عالم باشد. و دل زیادت از یکی نبود، پس انسان کامل در عالم زیادت از یکی نباشد؛ چون آن یگانه عالم از این عالم درگذرد، یکی دیگر به مرتبه وی رسد و به جای وی نشیند تا عالم بیدل نباشد.
انقطاع رسالت تشریع و دوام دولت امامت و ولایت
همایی درباره شأن دوم امام، یعنی تفسیر و تبیین دین می نویسد: اعتقاد کلی مسلمانان این است که دوره نبوت تشریعی به وجود حضرت خاتم الانبیا علیه الصلاه و السلام ختم شده است که فرمود لا نبی بعدی.
اما دوره نبوت تفریعی و ولایت تکمیلی که ملازم امامت و ولایت باشد، به عقیده بسیاری از مسلمین به خصوص عرفا و صوفیه اعم از شیعی و سنی در تمام ادوار و ازمنه بدون فترت و انقطاع تا قیام قیامت، دوام و استمرار دارد؛ و هیچ عصر و زمان از حجت امام و ولی عصر خالی نباشد و به قول مولوی تا قیامت آزمایش دائم است.(همان ص896)
مهدویت نوعی و مهدی موعود
همایی در جواب امثال میرزای قمی که تصور نموده اند ابیات مولوی ناظر به ولایت نوعیه است وبه ویژه از عبارت خواه از نسل عمر خواه از علی موضوع ولایت شمسیه و قمریه را در اندیشه عارفان مطرح نموده و معتقد است این بیت ناظر به ولایت قمریه یا هدایت عمومی است که به وسیله پیران و مشایخ در عرفان مطرح است.
شاید مربوط به مسئله ارشاد و هدایت عمومی باشد که ملازم دوره امامت و ولایت قمریه است و این امر با شخصیت امام مهدی موعود از عترت طاهره و سلاله طیبه پیغمبر اکرم و آل علی علیهم السلام که به اعتقاد گروهی کثیر از عرفای شیعی و سنی، خاتم ولایت شمسیه محمدیه است، منافات ندارد و مولوی خود در ابیات ذیل گویا به ظهور موعود اشاره نموده است؛ یعنی آن جهان آرام و آن مدینه فاضله که در آن همه رنگ ها و نیرنگ ها، به صفا و یک رنگی بدل شده باشد.
برای مزید فایدت می افزاییم که مسئله امامت و معرفت امام حی یکی از اصول عمده مذهب کلی طوایف شیعی است و برخی مانند فرقه باطنیه اسماعیلیه در امر امامت چندان پیش می روند که آن را یگانه اصل اساسی و رکن عمده دین و مذهب می دانند و بر معرفت خدا و رسول نیز مقدم می دارند؛ به این معنی که می گویند همان امام حی قائم ناطق است که ما را به خدا و پیغمبر رهبری و هدایت می نماید و ما باید خدا و رسول را همانطور که او تعلیم می دهد و معرفی می نماید بشناسیم نه از پیش خود و با عقل کوتاه و اندیشه های نارسای خود و نه از روی آرا و اهوای دیگران.
اخبار و روایات شیعی که در امر امامت و معرفت امام ایراد شده و به اعتقاد من برترین و جامع ترین مؤلفاتش جلد هفتم بحارالانوار علامه ملا محمدباقر مجلسی است (متوفی 1110ه. ق) مشحون از نکات دقیق مذهبی و لطایف عرفانی مربوط به این مسائل است.
اگر از اختلاف الفاظ و اصطلاحات صرف نظر کنیم و افکار و عقاید ملل و طوایف را بی پیرایه لفظ و عبارت بسنجیم به نظر من روح عقیده مولوی در نیاز بشر به هدایت و رهبری پیر طریقت و وجوب معرفت و پیوستن به انسان کامل و تجلی ربوبیت در مظهر بشری، با ریشه مذهب خواص شیعه مانندگی قوی، یا پیوند و رابطه معنوی دارد؛ در مقدمه تفسیر مثنوی در هوش ربا نیز به این نکته اشاره نموده ایم. (همان ص 952)
همایی در بیان اینکه حجت حق در هر زمان موجود است و به هر دوری ولیی قائم است می نویسد:
مهدی هادی وی است ای راه جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو
یعنی آن ولی قائم، مهدی و هادی صراط مستقیم الهی است؛ خواه پنهان و غایب، و خواه حاضر و پیش روی ما نشسته باشد؛ درهر دو حال همای شفقت و هدایت و عنایتش بر سر ما بال گستر است و فیض روحانیت او به ما می رسد. (همان ج2 ص851)
منبع: همشهری آنلاین