احساسات نقشه ای که ما را به گنج می رساند!
به گزارش قالب وبلاگ ها، آیا شما احساساتی هستید؟ آیا احساسات را مانعی برای رشد و پیشرفت خود در زندگی می دانید؟ آیا از بیان احساسات خود می ترسید؟ آیا می توانید احساساتی مانند خشم، شادی، ناراحتی و.... را ابراز کنید یا آنها را پنهان می کنید؟

احساسات نقشه ای که ما را به گنج می رساند!
نویسنده:رکسانا خوشابی
آیا شما احساساتی هستید؟ آیا احساسات را مانعی برای رشد و پیشرفت خود در زندگی می دانید؟ آیا از بیان احساسات خود می ترسید؟ آیا می توانید احساساتی مانند خشم، شادی، ناراحتی و.... را ابراز کنید یا آنها را پنهان می کنید؟
بیشتر انسان ها با احساسات خود مشکل دارند. گاهی احساس را دست و پا گیر و متوقف نماینده می دانند و گاهی از اینکه احساس خاصی دارند، شرمسار و خجل می شوند. برای برخی افراد، احساس، تنها راهنمای آنهاست و همواره به جای استفاده از منطق و قدرت تفکر، تسلیم احساسات خود شده و طبیعتاً بعداً پشیمان می شوند. برخی گمان می نمایند که احساس به هیچ دردی نمی خورد و بر عکس، برخی دیگر بر این باورند که احساس نقشی اساسی در زندگی و در انتخاب های شان دارد. شما جزء کدام دسته هستید؟
به مثال زیر توجه کنید:
سال ها بود که خانم س برای معالجه سردردها و گرفتگی عضلات گردن و شانه به دکترهای مختلف مراجعه می کرد، اما هیچ پزشکی نتوانسته بود تشخیص درستی بدهد. خاتمه بعد از چهارسال کوشش بی نتیجه، به یک روان درمانگر مراجعه کرد. خانم س داستان زندگی اش را تعریف کرد: 36 سال داشت. مادر دو بچه بود و در یک اداره در سمت مدیر تمام وقت کار می کرد. همسرش وکیل بود. خانم س و مادرش (وقتی که زنده بود) خیلی به هم نزدیک بودند. اما پدرش معتاد بود و رفتار نامتعادلی داشت و وقتی او هفت ساله بود، آنها را رها نموده و رفته بود. وقتی پدر رفت، خانم س مسئولیت مراقبت از دو خواهر دیگرش را بر عهده گرفت و مادرش تمام وقت مشغول کار شد. سال ها گذشت و خانم س عظیم شد، اما روزی یک راننده معتاد مادرش را زیر گرفت و او مادرش را هم از دست داد. وقتی روان درمانگر از خانم س درباره پدرش می پرسید، او اصرار داشت که اصلاً ناراحت و عصبانی نیست. می گفت از فوت مادرش هم خیلی ناراحت شده، اما الان دیگر فراموشش نموده و به زندگی ادامه می دهد.وقتی دکتر با خانم س حرف می زد، او از خودش هیچ احساسی بروز نمی داد. اما به تدریج معلوم شد که مرگ مادرش که بر اثر بی احتیاطی یک راننده معتاد بوده، خاطرات زندگی گذشته، پدر معتاد و فرارش را زنده می نماید. او در کودکی به خاطر ترس از رفتار خشونت آمیز پدرش دچار یک نوع گسست عاطفی شده بود؛ یعنی میل به فراموش کردن آن وقایع، باعث شده بود بدون اینکه متوجه باشد، از روبروه با احساساتش فرار کند. اما بعد از این گفتگوها خانم س متوجه قضیه شد و سعی کرد به جسمش و پیغام هایی که می فرستاد گوش کند و احساسات واپس زده و خشمی را که سال ها فرو خورده بود ببیند، درباره اش صحبت کند و برای برطرفش اقدام کند. با ادامه این کار درد شانه و گردنش بهبود پیدا کرد و بعد از هشت ماه سردردهای میگرنی اش هم از بین رفت. احساسات مثل نقشه هدایت برای کشف دنیا درون ما هستند. خنده، انعکاس فیزیکی خوشحالی و گریه و اکنش به غم و اندوه است. احساسات دیگر هم در بدن ما واکنش ایجاد می نمایند. برخی از این واکنش ها، مثل خنده و گریه به راحتی قابل تشخیص و بین همه افراد مشترکند، اما برخی دیگر پنهان بوده و از فردی به فرد دیگر متفاوتند. آگاهی از واکنش هایی که جسم ما به احساسات مان نشان می دهد، برای بهبود کیفیت زندگی حیاتی است. هر چه بیشتر بتوانیم فعل و انفعالات درونی خود را تشخیص دهیم و به کلام درآوریم، بیشتر می فهمیم که چه موقع باید در رفتار و رویه یا نوع روابط خود تجدید نظر کنیم.
نقشه راهنما
بله احساسات مثل نقشه های راهنما هستند. وقتی یک نیاز برآورده نمی گردد، این احساسات ماست که به ما اخطار می دهد. مثلاً وقتی احساس تنهایی می کنیم، یعنی اینکه نیاز ما به ارتباط با دیگران برآورده نشده است. وقتی احساس طرد شدن می کنیم، نیاز ما به مقبول بودن برآورده نشده است. در واقع احساسات حکم یک رادار را برای ما دارند وپرواز کردن بدون آن یا بی توجهی به علائمی که می فرستند، ما را سر گردان نموده و یا حتی ممکن است به سقوط بکشاند.ایست! جلوتر نیا!
وقتی ما نسبت به رفتار دیگران احساس بدی پیدا می کنیم، در واقع اخطاری دریافت نموده ایم.با تشخیص درست احساس خود، می توانیم واکنش مناسبی نسبت به وقایع و رفتارها از خود نشان دهیم. تحلیل صحیح احساسات و ریشه یابی آنها در معاشرت ها به ما یاری می نماید حریم های شخصی خود را به روشنی و به درستی معین کنیم و مانع از پیشروی نابهنگام یا نابجای افراد به حوزه روانی خود شویم.می دانم چه می گویی!
همانطور که مشاهده دقیق احساسات خودمان در معاشرت ها اهمیت دارد، آگاهی از احساسات دیگران هم برای رسیدن به یک رابطه سالم و متعادل مهم است. مثلاً تغییراتی که در چهره یا تن صدای افراد به وجود می آید، انواع مختلفی از احساسات را منعکس می نماید.اگر کسی به نظر غمگین برسد، در واقع دارد به دیگران علامت می دهد که اوضاع عادی نیست و احتمالاً به یاری نیاز دارد. از طرفی، وقتی به واسطه همین علائم، از وجود یک مشکل عاطفی خبردار می شویم وعکس العمل نشان می دهیم، در واقع طرف مقابل را متوجه این مسأله نموده ایم که برایش اهمیت و ارزش قائلیم و حرفش را می فهمیم و همین نوع ارتباط، پیوند افراد را با هم محکم تر می نماید.
احساسات خود را بشناسید
قدم اول در برطرف هر مانعی، شناخت شرایط است. شناختن و تشخیص احساساتی که غالباً با آنها درگیر هستیم؛ یعنی احساسات پایه و متداولی مثل غم، شادی، ترس، عشق و نفرت، یک گام اساسی برای برطرف برخی از مسائل جسمی به تعداد می رود. بنابراین همواره از خود بپرسید که الان چه احساسی دارم؟ و به آن جواب بدهید. اگر نتوانستید جواب روشنی پیدا کنید، احتمالاً یک جای کار ایراد دارد و باید بیشتر در درون خود عمیق شوید. متأسفانه بیشتر مردم همین مشکل را دارند و نمی توانند احساسات خود را به درستی تشخیص دهند. آنها در بیشتر موارد دچاریک نوع کرختی عاطفی هستند، ارتباط شان با خودشان قطع شده، درهای ارتباطی را بسته اند، بی احساس شده اند یا اینکه فقط عواطفی مثل خشم و اندوه را تجربه می نمایند. در حالی که یک انسان سالم، به خوشحالی و تا ناراحتی، دسترسی دارد و جلوی شان را نمی گیرد و به آنها توجه می نماید. اما احساسات پیچیده اند. و بی فایده سر و کله شان پیدا نمی گردد و هر وقت خواستیم، نمی فرایند؛ چون تا عمل ایجاد نماینده آنها باشد، آنها هم با ما هستند این عامل لزوماً و همواره بیرونی نیست. بنابراین ضروری است ابتدا، و به جای نفی کردن شان، قبول کنیم که وجود دارند. سعی کنیم دلیل وجودشان را بفهمیم و پیغام شان را درک کنیم. اگر احساسات خود را پس بزنیم، آنها هم ما را پس می زنند و گاهی بدون اینکه خودمان بدانیم، زندگی ما فکر و جسم ما را تحت کنترل خود می گیرند.آشتی با احساسات
برای کشف و شناخت احساسات خود می توانید از تمرینات زیر استفاده کنید:1-هر روز چند بار از خود بپرسید چه احساسی دارید. به خود و جسم تان توجه کنید. اگر بلافاصله جوابی نیافتید، شکیبا باشید و به سوال ادامه دهید. 2-بدن خود را آنالیز کنید. آیا جایی هست که در آن احساس تنش یا ناراحتی کنید؟ سعی کنید دلیل آن و پیغامش را درک کنید. 3-زندگی خود، شرایط کنونی، روابطی که دارید، همه را آنالیز کنید. آیا احساس رضایت می کنید؟ اگر این طور نیست، آیا احساس رضایت می کنید؟ اگر این طور نیست، سعی کنید دلیلش را پیدا کنید. 4-فرایند مشاهده خود را یادداشت کنید. این کار یاری می نماید گره ها و انسداد عاطفی خود را تشخیص دهید و برای برطرف آن اقدام کنید. روبرو شدن با خود، با نیازها، نگرانی ها، عواطف و دغدغه های آشکار و پنهان، به صبر و حوصله نیاز دارد و راهی است که بسته به عزم و کوشش ما می تواند طولانی یا کوتاه باشد. اما به هر صورت برای بهبود بودن خود و تغییر شرایطی که در آن هستیم، به ناچار باید این راه را طی کرد. در حال حاضر بسیاری از افراد درگیر بیماری های روان تنی (یا سایکوسوماتیک) هستند. ریشه این بیماری ها که در بدن انسان نمود پیدا می نماید و به صورت بیماری های گوارشی، ناراحتی های قلبی، حتی دیابت و کاهش و افزایش فشارخون و... ظاهر می گردد، معمولاً در احساسات فرو خورده و نادیده گرفته شده است. پس هر چه زودتر، با شناخت و ابزار صحیح آنها، از بن بست های احساسی خارج شوید.
منبع:نشریه دنیای سلامت، تعداده55.
/ج
منبع: راسخون