در سوگ استاد عثمان محمد پرست؛ او که هنر به سیمْ نفروخت

به گزارش قالب وبلاگ ها، خبرنگاران : پیشکش به تمامی استادان موسیقی مقامی که با لقمه به خون جگر زدن نگذاشتند شمع لرران موسیقی آیینی خاموش شود.

دکتر سعید نیاکوثری*- چتر اردیبهشت بر سر بهار بود و رایحه نسترنها، باغ را مسحور خویش می کرد و دل دریایی پیرمردی که موطنش کویر بود، طاقتش/ حیاتش برید و خسته از چرخ فرتوت روزگار و گذار عمری که سلامتی اش را به بهانه کهنسالی از او ربوده بود، ترکیب بند سوده تن را رها کرد و پرده دستان زندگی را در حسرت نغمه هایش گذاشت.

در سوگ استاد عثمان محمد پرست؛ او که هنر به سیمْ نفروخت

دیگر تنها تن رنجور او نبور که خسته از ناز طبیبان، فرصت پرواز را در نگاه متین اش ترسیم می کرد، روح او بسیار زودهنگام تر، از رنج های دوران به نهانخانه سکوت پناه برده بود و تلخ و شیرین زندگی که روزی با شولای خیمه های صحرایی دفتر عمرش را مسطور می کرد، اینک پر از خط های معوج کج اندیشانی بود؛

و تاب نغمه های دوست که از خشک سیم نشسته بر چوب برمی خاست، تا بیکران دوست، زمین و آسمان خواف را لبریز شاهین چنگ هایی می کرد که از سحر پتجه های استادانه او بیکران جان را تسخیر می کرد…

جوهره ناب حیاتش کار بود و کوشش و گنج گنجینه عمرش هنر….

دستار سپیدش حکایت از ضمیر پاکش داشت و قبای بلند ساده اش روایت سنت های ارزشمندی که قرن ها اصالت نسل سربه داران و متانت غرور انگیز دیار خراسان را برای نسل های نوظهوری بیادگار می گذاشت که زخم بیگانگی فرهنگی را می فهمند و میل بازگشت به خویشتن خویش در دل دارند.

پیچ و خم های زندگی برای هنرمندی همانند عثمان محمد پرست که میان سالی را در جاده های صعب العبور گذرانده بود، هر چند به تفقد تجربه دشواری هایش کمتر می نمود اما آنجا که دگم اندیشی ها سد راه هنرش می شد ، تاب از دوال تجربتش بیرون می جست.

غزال احساس او تیزپاتر از آنکه به نخجیر دستان گرفتار و در پرده دستان مستور نشیند.نه هنر به سیم می فروخت و نه مرغ خیال به زنجیر سیم دوتار گرفتار می نمود….

عثمان محمد پرست پیش هنگام تر از جشنواره سراسری فجر سال 1371 می شناختم اما بهمن سال 71 فرصتی دست داد تا در هتلی که محل اقامت مدعوین جشنواره بود، از موانست و مجالست با او فیضی افزون تر برم و البته در چند برنامه برون مرزی سعادت هم گروهی با او یافتم .

خطوط چهره اش زبان گویای سال های عمر گرانبها داشت و دست های پر مهرش، ترسیم گر سجایای وجودش که گاه در ناله های خنیاگرانه سازش هویدا می شد و گاه در کلام آمیخته به اسرارش؛ و چه حظی داشت وقتی از چشمه های ادب پارسی سبوی جان از نغزهای عارفانه مشحون می نمود و ساغر احساس از باده های عاشقانه مفتون …

منبع: توریسم آنلاین

به "در سوگ استاد عثمان محمد پرست؛ او که هنر به سیمْ نفروخت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "در سوگ استاد عثمان محمد پرست؛ او که هنر به سیمْ نفروخت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید